سعادت یعنی

سعادت یعنی :

1- شرافت 2- دیانت 3- هدایت (1) 4- نجابت 5- انزوا 6- خلوت

7- حلاوت 8- رجعت 9- هدایت (2) 10- مرگ راحت ( با احتمال قوی ) !!

این ده تا مرحله رو خودم برای سعادت ساختم. همش رو هم باید تفسیر کرد.

ولی کی می تونه بره این راه راو؟

آی خدا یه راه میون بر و سریع السیر هم سراغ دارم، اگه بخوای از اون راه بری

سعادت فقط یه مرحله داره، داریم ! :

سعادت یعنی : 1- شهادت ! (%100 )

----------------------------------------------------------------------------------------------

  • زندون

هر کی یه جرمی بکنه بعدم بگیرنش، اگه اعدامی نباشه، سر و کارش با زندونه.

زندونی ها هم متفاوته، یکی شیش ماه، یکی سه ماه، یکی یک سال،

یکی ده سال و یکی هم حبس ابد!

خدایا، جرمه رو که کردم، قبول، اما به خود زندونی می گن که

آقا تو مثلا فلان قدر زندونی برات بریدن.

یارو هم ممکنه تقاضای تجدید نظر کنه.

خلاصه خدایا، تقاضای تجدید نظر دارم!

کجا باید برم تقاضامو بدم ؟!

------------------------------------------------------------------------------------

  • کار دل

از معجزات آفرینش بشر، خلقت دله، یه تیکه گوشت با هزاران پیچ و خم و

کش و قوس. خیلی وقتا به یکی که می گی چرا این طوری می کنه میگه « کار دله ».

برای کارهای این دل صاب مرده ( چرا ) گفتن اصلا مفهومی نداره.

اگه بهش بگی چرا می خوای یا بگی چرا نمی خوای تو ....بهت می گه :

« بتو چه ! چرا نداره ! همینه که هست ! » یعنی نه خواستنش چرا داره نه نخواستنش !

البته دلها بعضی وقتا هم مریض می شن و صاحباشون یزید و معاویه و صدام

از کار در میان ! قضا و قدر خدا هم بعضی وقتا نه تنها با کار دل هماهنگ

در نمیاد که خیلی هم متضاد میشه. اینجا اگه صاحب دل دعا کنه برای هماهنگی

این دو تا، فقط رحمانیت و رافت خدا نسبت به بنده هاشه که

قضا و قدر رو می ریزه بهم. « یا الهی انت و لی نعمتی والقادر علی طلبتی و تعلم حاجتی ! »

------------------------------------------------------------------------------------------

  • حصار

مرا بخود وا گذارید، بگذارید در حصاری که از کثافات دنیوی

بدور خود کشیده ام بمانم و بمیرم و بپوسم!

دیگر چه امیدی است به شما وقتی که خدا مرا بخود واگذاشته !

آه که چقدر دلم می خواهد زودتر بمیرم!

ای نفس ، آیا بس نیست گناه و معصیت ؟ تو که درست نمی شوی پس خفه شو!!

ولی هنوز هم دم میاد و بازدم خارج می شود.

هر قدر هم التماس و الحاح می کنم که این نفس وامانده یا بیاید

و دیگر خارج نشود و یا خارج شود و دیگر نیاید، مقبول نمی افتد که نمی افتد!

خدایا، یک بالم شکسته و بال دیگرم برای پرواز آفریده نشده.

کمکی کن بلکه آزاد شوم. از تمامی قیود !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد