یا هو

یا هو

تا چند شعر عاشقانه بگویم ؟ ببین چه برف سپیدی نشسته بر مویم !

فصل ، فصل مردن عشقی ناکام است در پای کویری خشکیده که هر چه بارانی اش کردم ، کمتر محصول گرفتم .

آری ، شوره زار با باران و بی باران شوره زار است و من بیهوده سنگ بزرگ برداشته بودم ! با آن آب در هاون می کوبیدم .

حیف و صد حیف از آن همه بارانی که بر کویر دست پخت جهالتها و کودکی های خودم باراندم ، چه اگر درصدی از آن باران را در مرتعی صرف می کردم ، چه بسا اکنون مزرعه ای داشتم آباد ِآباد ، برای دنیایم و آخرتم .

همین !
نظرات 1 + ارسال نظر
روح زایی جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:03 ب.ظ http://roohzaee.persianblog.ir

سلام دوست عزیز
خوشحال میشم به من سر بزنی.
منتظر حضور سبزتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد