خسته دل

وقتی دلت خسته شــد ، دیگر خنده معنایی ندارد ... فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد ! وقتی دلت خسته شــد ، دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند ... فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای ! وقتی دلت خسته شــد ، دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن ... آره باز هم رفتن ... باز هم تنهاتر و تنها تر شدن تنها تر از همیشه

                        یا مهدی

 

 

 

یا خدا

  • بسم رب الشهداء

« همه کس نصیب دارد ز نشاط و شادی اما »

« به من غریب مسکین غم بیحساب دادی »

صدایی که شاید هیچ وقت خوشایند نبود، اینک دارد کم کمک، کمرنگ و کمرنگتر میشود

و چشمانی که قبلا هم فروغ چندانی نداشت، حالا دارد بی فروغتر می شود،

دیگر ناله های شبانه ام را خریداری نیست و گوهر اشکهای نابم را، گوهری بدلی می خواند،

آهم از فرط سردی مانند تکه ای یخ در گلویم گیر می کند و با رها شدنش

دیگر کمکی به زخمهای کبود دلم نمی کند و برای سوزش سینه سوخته ام مرهمی نیست.

حتی قلم نیز درون دستم غریبی می کند و مانند بچه ای با دست و پا زدن،

بی تابی خویش را نشان می دهد، گویی نهایت آرزویش

رهایی از دست من است. بگذار این آرزو را

از او دریغ نکنم! برو به سلامت ....... ؟!

نمی دونم

رفته بودم توی وبلاگ یکی از دوستام

                  نوشته بود اگه خدا بیاد توی اتاقت چیکار میکنی ؟

پیش خودم گفتم خدا که همه جا هست !!!‌!

 

        حلا یه سوال اما یه جور دیگه .

 من میگم اگه یه موقع به شما گفتن که

امام زمان (عج) یه جایی منتظر شماست و

خواسته شما رو ببینه چیکار میکنید ؟

خب اینم یه سواله !

   فقط کافیه تو قسمت نظرات جواب بدین با تشکر .