دلتنگی

دلتنگی

باز هم امشب مرغ دلم در هوای تو بال و پر می زند. نم دانم خدا چرا اینقدر عذابم می دهد!

غم و غصه تمام وجودم را فراگرفته، یادت لحظه ای راحتم نمی گذارد، یاد چهره معصوم و

پاکت، یاد لبخند زیبا و دلنشینت، یاد صدای دلنواز و محبوبت، یاد نگاههای مهربانانه ات،

یاد گریه های سوزناکت، یاد چشمهای سرخ شده ات، یاد محبتی که هیچ وقت ابراز نکردی

و یاد تمام خوبیهایت که دفتر برای شرحش گنجایش ندارد!

آیا می شود روزی دوباره ترا ببینم و در کنارم بنشینی و به حرفهای مسخره ام گوش دهی.

ای کاش ترا قبری بود تا سجاده ام را در کنارت پهن می کردم و با تو رک صحبت می کردم.

ولی خدا مرا از هر گونه همراهی با تو محروم کرد ! چکار کنم؟ نمی دانم !

به اربابم علی بن موسی الرضا (ع) مرا کمک کن!

همین !
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد