شرم
در لحظه هایی که در مقابل بدیها ، زشتی ها ، نا سپاسی ها ، خود بینی ها ، غرور ها ، تعصب ها ، جهالت ها ، گناهان ، نا شکری ها و بد مستی ها ، خوبی ، وفا ، پرده پوشی ، محبت ، منت ، نعمت و بزرگواری دیده می شود . حقیقتا شرم چه واﮊه حقیر و زبونی در بیان حالت من است !
خداوندا ! دیگر حتی نمی توانم بگویم شرمسارم !
فقط مبهوتم و متحیر !
خدایا ، نمی توانم بگویم ممنونم ! فقط مبهوتم ، مبهوت .
حال چگونه عمل کنم به " لئن شکرتم لا زیدنکم " که من فقط می توانم بگویم ، نه نمی گویم ، بلکه عمل می کنم که : "سرافکنده ام !!"
همین !