بهائیت ۵

اضهارات علی محمد باب در زندان 

 متون زیر قسمتهائی از صحبت های مامورانی است که در شیراز و تهران و تبریز با وی(علی محمد باب) بیان کرده بودند:  

 گفتم چند کف پایی جانانه براو زدند و دائم با صدای بلند می گفت: غلط کردم، ...خوردم . ! من علی محمدم، نه هیچکس دیگر.  

 شنیده بودم که علی محمد به هنر تند نویسی مسلط است، از قبل یکی دو تن از تند نویسان را در آنجا آماده کرده بودم که اگر     بخواهد عرض اندام کند، هما نجا شکست مفتضحی بخورد . اوگفت: اگر معجزه ای بیاورم به من ایمان خواهید آورد؟ علمای حاضر گفتند: احسنت ! ما هم همین را می خواهیم. گفت معجزه ام اینست که در یک روز هزار بیت می نویسم. گفتم: منشی من روزی دو هزار بیت می نویسد. خودم هم روزی هزار بیت می نویسم. تازه من متون عربی تو را دیده ام. عربی را هم بهتر از تو مینویسم. خجل شد و سرش را پائین انداخت. تعدادی از علما سوالاتی از صرف و نحو کردند. گفت برای پاسخ مهلت می خواهم!! ... تعدادی از احادیث را سوال کردند و منظور امامان ازآن احادیث را پرسیدند. گفت: نمی دا نم . مهلت می خواهم ... !

 آخرش گفتم تو که معجزه نداری، دلیل بیاور که مهدی موعود هستی؟ مثل کودکانی که در حال بازی با هم صحبت می کنند، به من گفت: به این نشانی که "چهل هزار عا لم او را انکار می کنند." گفتم: اولا که این حدیث را از کدوم گوری آوردی؟ و ثانیا"40 هزار تا عا لم رو از کجا آورده ای؟ گفت: اگر چهل هزار تا نباشند، چهار هزار تا که هست!

        مردک نمی فهمید که این حدیث اگر هم سند داشته باشد به این معنی نیست که اگرکسی را 40 هزار تا عالم ا نکار کنند، امام زمان است. در ضمن هزار تا نشونه دیگر هم در احادیث آمده که او باید داشته باشد، آنها رو چرا نخوانده؟! مردک بی سواد نمی فهمید، اگه فقط همین یک نشانه بود که بر من هم صدق می کرد، من هم مهدی موعودم. مرا هم 40 هزار تا که سهل است، 400هزار تا عا لم انکار می کنند. با این تفاوت که یک مشت آخوند قلابی (همگی از فرقه صوفیه و علی ا لخصوص شیخیه) ایشان را تائید می کردند، ولی من با صوفیه و به خصوص شیخیه سالها قبل بواسطه جفنگیاتی که راجع به ظهور امام زمان ساخته بودند (مبنی بر امکان حلول روح مهدی موعود در شخص ثالث!!) مورد تکفیر کلیه علمای شیعه و سنی  بودند ارتباطی نداشتم!

 در آخر که همه حضار کلافه شده بودند! به او گفتند: با این همه نادانی که تو از سوالات ابتدائی شرع نمی دانی تا حتی کلیات احادیث وحتی شکیات را هم نمی دا نی!! زبان عربی را هم که زبان قرآن است بلد نیستی!! جفنگیات هم در نوشته هایت فراوان است! پس باز چه ادعائی داری؟ گفت: به خدا قسم من همانی هستم که از آغاز منتظرش بوده اید!! گفتند: بی شرم ! ابله ! تو جز دلایل مبنی بر حماقت، جنون، و ارتداد، چیزی برای گفتن نداشتی! اگر واقعا راست می گفتی که همه جهان پشت سرت می آمدند اما تو حتی یک دلیل منطقی هم نداری!! باز مدعی هستی که امام زمان هستی؟ گفت: آری! گفتند: برای آخرین بار. معجزه خود را آشکار کن .گفت: ماذون نیستم معجزه بیاورم! من هم یک اردنگی به او زدم و گفتم: تو غلط کردی بدون اذن آمدی. خجل شد ولی باز هم ادعا های خود را تکرار کرد.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد