بهائیت ۷

اولین پیامبری که توبه نامه ی خود را امضاء کرد     

 مژده ای دوستان که می گویند پس از 124000 پیغمبر، اینبار کسی خود را پیغمبر خدا بر اهل زمین خوانده است که او را علیمحمد باب فرزند یک پارچه فروش شیرازی می نامیدند. در کمالات وی همین بس که نه تنها اولین پیغمبری است که ادعای ظهور الله در زمین (یعنی ظهور خودش) را نمود، که گوی سبقت از سایرین به سبب کتابت توبه نامه ای ربود. البته توبه از پیغمبر بودن خویش .

 اسناد توبه باب از تمامی ادعاهای دروغینش نه فقط در کتب اسلام گرایان، که در کتب خود بهائی ها و بابی ها آنقدر آمده است که احتیاجی به دلیل ندارد. این هم از همان قسمت های تاریخ ننگینی است که قابل توجیه نیست. آدرس عین این متن را در کتبی از خود بابی ها و بهائی ها که با این وجود علی محمد باب را پیغمبر می دانند وجود دارد .

 ابتدا جریان توبه باب:

          وقتی در مجا لس مختلف مناظره با علیمحمد، علی رقم آسان بودن و بدیهی بودن برخی سوا لات، اوج بی سوادی وی بر همگان آشکار گردید و باب با فضاحت بسیار به معذرت خواهی و سر افکندگی مجبور گردید، ارتداد وی بر همگان آشکار شد و علمای وقت حکم به ارتداد وی صادر و خواستار اعدام وی توسط مقامات وقت گردیدند. اگر چه وی را مرتد دانستند که با توبه نیز حد وی ساقط نخواهد شد. در همین حال، عده ای از نزدیکان شاه، از او خواستند برای فرار از این مجازات، توبه نامه ای نوشته، مهر و امضا نماید و در آن از مقام همایونی شاه تقاضای عفو نماید. وی نیز توبه نامه ای بدین متن تنظیم کرد:

"  "

        اصل این توبه نامه با امضاء و مهر وی در موزه اسناد مجلس ایران موجود است و اهل فن و تاریخ نویسان مختلف بر صحت آن و نسبت آن به شخص باب صحه گذاشته اند، و حتی کمتر بابی یا بهائی پیدا شده که آنرا مردود شمارد. در کتابی که ابو الفضل گلپایگانی، نویسنده و مبلغ بهائی نگاشته است، عین همین متن را آورده است! اگر چه امروزه بهائیان مانند همیشه منکر همه چیز و همه کس می شوند و ممکن است منکر این توبه نامه نیز باشند ولی بزرگترین سند اصل آن است که هنوز موجود است. هوس دزدی هم به سر خیلی ها زده است تا این سند تاریخی را (به مانند کتب پر از غلط باب) از آن مکان به سرقت برده و سر به نیست کنند، ولی با کمال تاسف برای طرفداران این فرقه، باید عرض کنم که مدتی پیش به جهت مسائل امنیتی و به دلیل افزایش تهدیدها،  این توبه نامه به گاو صندوق مطمئنی در آن مرکز منتقل شده و تحت شدیدترین تدابیر امنیتی محافظت می شود.

 

بهائیت ۶

                                                 بر خلاف تبلیغات

بر خلاف تبلیغات نا آگاهان نسبت به اسلام، و کسانیکه حتی ادعای دنباله روی حقیقت را داشته اند، دین اسلام اولین دینی است که با صراحت تمام همه مردم را دعوت به تحقیق کامل در راه کشف دین برتر و صراط مستقیم مینماید قرآن کریم در آیات متعددی انتخاب دین و روش زندگی را به مردم واگذارده و آنان را از تبعیت بی قید و شرط هر دینی نهی کرده و اطاعت از دین خاص را به شناخت و تحقیق شخص منوط کرده است خداوند در سوره بقره چنین آورده که ( اکراهی در پذیرش دین نیست، همانا راه رشد از راه عقب ماندگی جدا شده است، پس هر کس به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، همانا به طناب نجات چنگ زده و هرگز از آن جدا نمی شود و خدا شنوای داناست).

   نه تنها آیات بسیار روشنگر و متعدد بلکه دهها کتاب و هزاران حدیث گرا نبها و غیر قابل انکار در این زمینه وجود دارد که گویا مدعیان دروغین کشف حقیقت حتی یکبار از روی کتاب آسمانی قرآن را نیز نخوانده اند چه برسد به خواندن احادیث و روایات امامان و پیغمبر اسلام آنها که اسلام را دین ایمان اجباری میدانند چرا به خود زحمت یک دور چند ساعته روی بزرگترین کتاب آسمانی را نمیدهند، و البته خداوند خودش این لیاقت را از آنها میگیرد و در سوره اسرا آیه 46 میفرماید و جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فی آذانهم وقـرا خداوند خود قلبها و گوشهای آنها را از فهمیدن و شنیدن آیات قرآن ممنوع فرموده چرا که آنان به واقع اعتقادی به قیامت ندارنـد نکته ای که در آیات قرآن بچشم میخورد تشبیه دین اسلام به دین رشد است، ولی وقتی انسان به حد کمال برسد آنوقت خواهد فهمید که هر کدام از دستورات اسلام در دو جنبه به نفع او بوده است، یکی زندگی مادی او و دیگری زندگی معنوی ا و که بعد از مرگ آغاز میشود برای مثال در مورد مصرف بعضی مواد مانند مشروبات الکلی یا گوشت خرگوش و خوک که در بعضی ادیان کرا هتی برای آن نیامده بود یا کاملا حرام نشده بود ولی در اسلام کاملا حرام هستند. انسان عاقل میبیند بعد از 1400 سال از دستور اسلام، تازه پزشک غربی به این نتیجه رسیده که در گوشت خوک میکروبی هست که تحت شدیدترین شرایط و با هیچ حرارتی نمی میرد و فوق العاده خطرناک است، و میبیند همان پزشک آلمانی نژاد پرست تحت تاثیر قرار میگیرد و با دیدن آیه مربوط به تحریم گوشت خوک در قرآن، مسلمان می شود، اینجا این انسان اگر ایمانش و اعتمادش به هستی بخش مطلق کم هم بوده کامل می شود و می فهمد هر چه دستور خداست اگر در ظاهر هم محدود کننده اوست و باعث مورد تمسخر قرار گرفتن او در بین دشمنان خداست ولی چون خدا مهربانتر از آنست که ا و را بدون دلیل در مشقت قرار بدهد، و حتما علتی داشته که محدودیتی وضع کرده است، این اعتماد باعث اطاعت وی از خدا میشود و نتیجه اطاعت رسیدن به قرب پروردگار و خشنودی خداوند یکتا و در نهایت خوشبختی او در دنیای بعد از مرگ میشود نه فقط گوشت خوک بلکه طبق دستور صریح قرآن هر چه برای جسم انسان ضرر داشته باشد نیز شامل این تحریم است، در کنار اینها خداوند میفرماید طعام اهل کتاب بر مسلمانان حلال است، اهل کتاب که شامل مسیحیان، پهودیان و نصاری هستند ادیان آسمانی غیر از اسلامند که  بسیاری از آنان با گرفتن شریک برای خدا به گروه مشرکان پیوسته ا ند، نکته دیگر آنکه ممکن است کسی عقلش ناقص هم باشد و ماننـد اکثر مردم دنیا خیلی از مسایل مطرح شده در دین اسلام در ظاهر برایش قابل فهم نباشد اینجا دو نکته مطرح میشود: اول آنکه در روایات شیعه آمده است که در هنگام ظهور مهدی علیه السلام ایشان با عنایت خداوند کاری میکنند که عقول اکثریت قریب به اتفاق مردم کامل میشود و به راحتی همه مسایل اسلام را درک میکنند و با جان و دل به سوی اسلام می آینـد، البته اگر اینطور نمیشد حضرت مهدی علیه السلام میبایست با بیشتر مردم زمین بجنگند ولی طبق روایات، نبرد ایشان صرفا با گروه ظالمان و دشمنان قسم خورده اسلام و پیغمبران و خداست، دوم آنکه یک مسلمان واقعی وقتی میبیند بعد از 1400 سال هر روز معجزه جدیدی اعم از پیشگوییهای غیبی که به صورت جداگانه و فهرست وار مطرح میشود یا معجزات دیگر از قرآن می تراود و هر روز علوم جدید و دانشمندان متفکر بعد از سالیان دور از نزول قرآن به کشف جدیدی دست می یابند که قرآن به صراحت از آن سخن گفته بود به درجه ای از ایمان و اعتماد به پروردگارش میرسد که حتی اگر نفهمد چرا حجاب برای زن واجب است یا چرا یک ثانیه صحبت غیر ضروری بین دختر و پسر حرام است، بدون هیچ شکی به دستور آفریننده دو جهان عمل میکند، نه منتی بر خدایش میگذارد و نه منتظر پاداش از کسی است که همه چیز را با دقت آفریده و بر همه نیازهای او آگاه ا ست و به هیچ کسی و اطاعت ازکسی هم نیازی ندارد بر عرش اعلی تکیه داده و میبیند کدام بنده دستورات پدرانه او را عمل میکند و کدام بنده به دنبال فرار از این نعمتهای بیکران است اما آن مدعیان دروغینی که میگویند دینشان اولین دینی است که انسان را دعوت به کشف حقیقت میکند و با دروغ بستن به خدا و پیغمبران قصد اثبات عقاید باطل و غیر انسانی خود را دارند آیا به غیر از شیطان از کسی اطاعت کرده اند؟ آیا از آن میترسند که با خروج از کفرشان عکسهایشان در روزنامه ها چاپ شود و مورد تمسخر و توهین چند صد خدا نشناس کافر قرار گیرند ولی از عذاب قیامت که هیچ پایانی و تخفیفی برای آن نیست نمیترسنـد؟ اگر نه این بود که خود خدا آنها را گمراه کرده به خاطر گناهانشان و به خاطر شرکایی که برای او و پیغمبرش بدون دلیل گرفتند تا بدینوسیله از زیر بار اطاعت خدا شانه خالی کننـد، آیا میتوانستیم آنها را انسان بدانیم؟ کسانی که چشمهایشان جز شیاطین چیز دیگری را نمیبینـد و گوشهایشان جز برای شنیدن نجواهای شیطانی و کفر آلود کــر شده و زبانهایشان برای عبادت خداوندگار عالمیان لال شده است کتاب خدا و معجزه جاودانی در جلوی چشمانشان و آنها نمیتواننـد ببیننـد، ولی حرف شیاطینشان را بدون دلیل عمل میکننـد و کاملا هم از خود راضی و به کفرشان خشنـودنــد .  یک مژده به مسلمانان جهان و آن اینکه کتاب "علم در قرآن" توسط دانشمندان آمریکایی در علوم مختلف و اساتید آمریکایی دانشگاههای آمریکا در کشور ایالات متحده آمریکا به چاپ خواهد رسید ! در این کتاب آیات بسیار زیادی از قرآن که نکات بسیار پیشرفته علمی در آن خبر داده شده و اختراعات بشری پس از 1400 سال تازه به آنها رسیده اند مورد مو شکافی قرار می گیرد. چاپ این کتاب و کلمه به کلمه متن آن اثبات جاودانه معجزه پیامبر اسلام است و موجب کوری بیشتر چشم جاهلان و نادانان.

بهائیت ۵

اضهارات علی محمد باب در زندان 

 متون زیر قسمتهائی از صحبت های مامورانی است که در شیراز و تهران و تبریز با وی(علی محمد باب) بیان کرده بودند:  

 گفتم چند کف پایی جانانه براو زدند و دائم با صدای بلند می گفت: غلط کردم، ...خوردم . ! من علی محمدم، نه هیچکس دیگر.  

 شنیده بودم که علی محمد به هنر تند نویسی مسلط است، از قبل یکی دو تن از تند نویسان را در آنجا آماده کرده بودم که اگر     بخواهد عرض اندام کند، هما نجا شکست مفتضحی بخورد . اوگفت: اگر معجزه ای بیاورم به من ایمان خواهید آورد؟ علمای حاضر گفتند: احسنت ! ما هم همین را می خواهیم. گفت معجزه ام اینست که در یک روز هزار بیت می نویسم. گفتم: منشی من روزی دو هزار بیت می نویسد. خودم هم روزی هزار بیت می نویسم. تازه من متون عربی تو را دیده ام. عربی را هم بهتر از تو مینویسم. خجل شد و سرش را پائین انداخت. تعدادی از علما سوالاتی از صرف و نحو کردند. گفت برای پاسخ مهلت می خواهم!! ... تعدادی از احادیث را سوال کردند و منظور امامان ازآن احادیث را پرسیدند. گفت: نمی دا نم . مهلت می خواهم ... !

 آخرش گفتم تو که معجزه نداری، دلیل بیاور که مهدی موعود هستی؟ مثل کودکانی که در حال بازی با هم صحبت می کنند، به من گفت: به این نشانی که "چهل هزار عا لم او را انکار می کنند." گفتم: اولا که این حدیث را از کدوم گوری آوردی؟ و ثانیا"40 هزار تا عا لم رو از کجا آورده ای؟ گفت: اگر چهل هزار تا نباشند، چهار هزار تا که هست!

        مردک نمی فهمید که این حدیث اگر هم سند داشته باشد به این معنی نیست که اگرکسی را 40 هزار تا عالم ا نکار کنند، امام زمان است. در ضمن هزار تا نشونه دیگر هم در احادیث آمده که او باید داشته باشد، آنها رو چرا نخوانده؟! مردک بی سواد نمی فهمید، اگه فقط همین یک نشانه بود که بر من هم صدق می کرد، من هم مهدی موعودم. مرا هم 40 هزار تا که سهل است، 400هزار تا عا لم انکار می کنند. با این تفاوت که یک مشت آخوند قلابی (همگی از فرقه صوفیه و علی ا لخصوص شیخیه) ایشان را تائید می کردند، ولی من با صوفیه و به خصوص شیخیه سالها قبل بواسطه جفنگیاتی که راجع به ظهور امام زمان ساخته بودند (مبنی بر امکان حلول روح مهدی موعود در شخص ثالث!!) مورد تکفیر کلیه علمای شیعه و سنی  بودند ارتباطی نداشتم!

 در آخر که همه حضار کلافه شده بودند! به او گفتند: با این همه نادانی که تو از سوالات ابتدائی شرع نمی دانی تا حتی کلیات احادیث وحتی شکیات را هم نمی دا نی!! زبان عربی را هم که زبان قرآن است بلد نیستی!! جفنگیات هم در نوشته هایت فراوان است! پس باز چه ادعائی داری؟ گفت: به خدا قسم من همانی هستم که از آغاز منتظرش بوده اید!! گفتند: بی شرم ! ابله ! تو جز دلایل مبنی بر حماقت، جنون، و ارتداد، چیزی برای گفتن نداشتی! اگر واقعا راست می گفتی که همه جهان پشت سرت می آمدند اما تو حتی یک دلیل منطقی هم نداری!! باز مدعی هستی که امام زمان هستی؟ گفت: آری! گفتند: برای آخرین بار. معجزه خود را آشکار کن .گفت: ماذون نیستم معجزه بیاورم! من هم یک اردنگی به او زدم و گفتم: تو غلط کردی بدون اذن آمدی. خجل شد ولی باز هم ادعا های خود را تکرار کرد.

 

 

بهائیت ۴

                                                            آقای باب و بها الله و مساله امام زمان

در زیر مسائلی خواندنی ویا اعترافات علی محمد باب را از زبان خود ایشان که در کتابهای به اصطلاح متعالی ایشان                                                                                                 آمده است را می بینیم . موارد زیر عینا" در کتب علی محمد باب و میرزا حسینعلی با چاپ خود بهائیان آمده است .   

 در صفحه بیست و هفت از کتاب صحیفه عدلیه ایشان مینویسد: حضرت امام حسن عسکری دارای فرزندی بنام محمد بوده که قائم اسلام و صاحب الزمان است .

در صفحه پنج توضیح لغات و اصطلاحات کتاب بیان فارسی در تفسیر حرف میم که در صفحه پنجاه و هشت آمده میگوید: امام دوازدهم، محمد ابن الحسن العسکری .

 در لوح الف در کتاب اسرار الآثار جلد یک صفحه صد و هشتاد به بعد مضامین زیر را میبینیم: بعضی نسبت داده اند که) من ادعای امامت و یا رسالت کرده ام(.خدا ایشان را به سبب این تهمت بکشد . !)عده أی دیگر نسبت بابیت به من داده اند،(خدا را لعنتشان کند)!. از برای حضرت بقیه الله بعد از نواب اربعه دیگر نایبی نیست و هر کس چنین ادعایی کرد (بر همه واجب است او را بکشند !.سپس اعلام میکند (امروز امام زمان  محمد ابن حسن العسکری امام بر حق و حجت خدا میباشد(

                                                   آقای باب و مساله امام دوازدهم شیعه

    در صفحه پنج از کتاب صحیفه عدلیه میرزا علیمحمد راجع به دین اسلام بحث میکند و میگوید: این شریعت مقدسه مسخ نخواهد شد، بلکه حلال محمد حلال است تا روز قیامت و حرام محمد حرام است تا روز قیامت .

    در صفحه هفتاد و هشت از کتاب رحیق مختوم جلد اول در ترجمه آیه 40 سوره احزاب از قول آقای میرزا حسینعلی معروف به بها الله میگوید: رسالت و نبوت به حضرت محمد صلی الله علیه ختم گردید و مقام من رسالت و نبوت نبوده و نیست. در صفحه صد و چهارده از قاموس توقیع جلد اول دقیقا این مطلب تکرار شده است.

                                                آقایان علیمحمد و حسینعلی و مساله خدا

میرزا علیمحمد در صفحه پنجم از لوح هیکل الدین که ضمیمه بیان عربی است، خود را ذات خدا و هستی او معرفی مینماید .

میرزا حسینعلی نیز به صورت جداگانه در صفحه دویست و بیست و نه از کتاب مبین اظهار میدارد: لا اله الا انا المسجون الفرید. یعنی نیست خدایی بجز من زندانی تنها .

     بهائیها در جریان هستند که تفسیر دستورات و مطالب کتب طبق این آیین حرام است، و باید ظاهر عبارات را بپذیرد. پس بر هر بهایی واجب است که هر دو ادعا را قبول کرده و تا اینجا دو خدا داشته باشد، یکی میرزا علیمحمد که طبق همین آثار اشاره شده، یکروز خود را عبد امام دوازدهم حضرت محمد ابن حسن العسکری میدانست، بعد به درجه قائمیت، و بعد بتدریج تا حد خدایی صعود فرمود. و دومی هم آن خدای تنها و زندانی (میرزا حسینعلی) محققین در علوم ادیان هم بدانند که بیشترین آیات عذاب که در قرآن وعده داده شده برای دو دسته است: یکی مشرکینی که برای خدای زمین و آسمان شریک قائل شوند که مثالشان روشن است . دوم کسانی که به اسلام کافر شوند که آنها هم مثا لشان روشن است. محافل محترم بهاییت (البته اگر چیزی از شما باقی مانده) توجه کنید : مشکل شما برای تبلیغ در ایران فقط رسمیت یافتن است، که از این خبرها جایی نیست .

    البته اگر با رسمیت یافتن فرجی حاصل میشد شما در سایر نقاط جهان که رسمی بوده اید و هستید  و تازه این هم بماند که فقط بیست و چند سال است که شما در ایران اجازه جفنگ بافتن ندارید و قبل از آن که همه نظام و سرمایه ایران در خدمتتان بود چه کردید؟

    یکی از نقاط ضعف کسانی که حرف درست و منطقی برای گفتن ندارند در طول تاریخ سرکوب مخالفین و عدم اجازه طرح دیدگاههای مخالف بوده است. البته این کار غیر متمدنانه از این دین بقول خودشان فوق العاده مترقی و جهانی بعید است و فقط یک اشاره کوچک در صفحه صد و نود و هشت کتاب بیان شده که میگوید: تمام کتابهای عالم را به غیر از کتب امری و آنچه در قلمرو بیان نگارش یافته از بین ببرید .

   بهاییها ببینید این دستورات دستور خداست؟ مردم ببینید این دین آسمانی است؟ مردم ببینید این کتابها کتابهای الهی هستند؟ 

 

 

بهائیت ۳

سرگذشت فرقه ظاله بهائی بهائیت از سال. 1260 ق توسط علی محمد باب که خود را « باب » امام و وسیله تماس مردم با امام زمان (ع ) معرفی کرد , به وجود آمد. او سپس اعلام مهدویت کرد و گفت درآینده از میان بابی ها پیامبری قیام خواهد کرد و دین تازه ای خواهد آورد . وی در سال 1266 ق به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر , تیرباران شد. بعد از آن , از بین پیروانش دو برادر مدعی جانشینی وی شدند و بدین جهت , اختلافاتی میان پیروان فرقه افتاد. عده ای پیرو برادر اول , ملغب به « صبح ازل » (بابی ها) , و عده ای پیرو برادر دوم ملغب به « بهاالله » (بهائی ها) شدند و در نزاع آنهاگروهی کشته شدند . دولت عثمانی در عراق همه آنها را از بغداد به آدرنه در آسیای صغیر تبعید کرد . در آنجا هم نزاع دو برادر ادامه یافت و بدین جهت , دولت عثمانی بها الله وطرفدارا نش را به عکا در فلسطین اشغالی و صبح ازل را به قبرس تبعید کرد . فعا لیت بها ا لله در عکا باعث شد که بیشتر با بی ها و به ویژه با بی های ایران پیرو ا و شوند . از آنجا که عمده ویژگی های رفتاری بهائیت با ویژگی های رفتاری اسرائیلی ها همخوانی داشت , با ایجاد دولت اسرائیل و تشکیلات بهائیت در شهر حیفا , این فرقه در خدمت اسرائیل قرار گرفت و فعالیت های آنها براساس خواسته های اسرا ئیلی ها تنظیم شد و بهائی ها از حمایت آمریکا و انگلستان نیز برخودرار بودند. از سوی دیگر , فعالیت بهائیان به خصوص در ارتباط با اسلام زدایی سازگاری خوبی با روحیه محمدرضا پهلوی داشت . مجموعه این مسائل سبب شد که بهائیت برای حفظ بقا و تحقق اهدافشان در عصر محمدرضا شاه که برای آنها به منزله دوران طلایی بود , در زمینه بهبود روابط ایران و اسرائیل که در راستای منافع آنها بود , به فعالیت قابل توجهی بپردازند. 1 _ تشکیلات مرکزی بهائیت در شهر حیفا و در کنار قبر عباس افندی قرار دارد. تشکیلات و موسسات بهائیان در هر نقطه ای از جهان زیر نظر هیئت نه نفره بیت ا لعدل اعظم قرار دارد. در یکی از نشریات این فرقه آمده است :« آنها نهایت ا فتخار و مسرت , بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیای امور وجمعی از دوستان بهائی با دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان می رسا نیم . گوریون ـ نخست وزیر اسرائیل ـ احساسات صمیمانه بهائیان را برای پیشرفت دولت مزبور به او ابراز نمودند و او در جواب گفته است : « از ابتدای تاسیس حکومت اسرائیل , بهائیان همواره روابط صمیمانه ای با دولت اسرائیل داشته اند » . 2 _ فرقه بهائیت که شاخه ای از صهیونیسم به شمار می رود , طبق دستور , همه قوای خود را برای اجرای نقشه نابودی اندیشه های ملی و مذهبی در ایران و ایرانیان به کار گرفت و برای این منظور مجریان خود را انتخاب کرد تا در بلندمدت آرمان های ملی و سنت های دینی را تخریب کنند. از این رو بهائیان , به تدریج درصدد تسخیر پست های حساس و کلیدی کشور برآمدند. این نقشه با روی کارآمدن « حسنعلی منصور » در ایران پیاده شد و برای نخستین بار پای بهائیان به کابینه وزیران ایران رسید. گرچه با ترور حسنعلی منصور , نقشه های وی جامه عمل نپوشید , اما به هرحال , کابینه بهائی هویدا روی کار آمد . در نخستین کابینه وی , چهار وزیر بهائی حضور داشتد . هویدا در مدت حکومت خود با به کاربستن تصمیمات کادر رهبری کمیته . نفوذ بهائیان را در همه سطوح سیاسی , اقتصادی و نظامی به حد کامل گسترش داد و بهائیان را با تمام وجود در اختیار اسرائیلی ها قرار داده بودند به گونه ای که توانستند اعتماد بیش از حد اسرائیلی ها را کسب کنند و اسرائیلی ها نیز در برابر خوش خدمتی آنها رفتار ویژه ای داشتند. در یکی از اسناد , به نقل از یکی از بهائیان به نام « فریدون رامش فر » که مسافرتی به اسرائیل داشته , درباره نحوه برخورد اسرائیلی ها با بهائیان آمده است : « ... دولت اسرائیل آن قدر نسبت به بهائیان خوشبین است که در فرودگاه خود , احیا (بهائیان ) را بازرسی نمی کند. به طوری که وقتی رئیس کاروان به پلیس اظهار می دارد اینها بهائی هستند , حتی یک چمدان را هم از بهائیان باز نمی کنند. ولی بقیه مسافرین و حتی کلیمی ها را بازرسی می کنند به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهائیان را بازرسی نمی کنید و ما را که اینجا موطن مان است , مورد بازرسی قرار می دهید ! » 3 _ بهائیان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست , در دوران محمدرضاشاه نقش مهمی در اجرای نظرات و سیاست های خود داشتند. در این دوران باتوجه به نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل , تلاش فراوانی برای رسمیت بخشیدن به فرقه بهائیت می شد; زیرا آنها نقش موثری در تثبیت رژیم سلطنتی و حکومت شاه داشتند : به گونه ای که بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران و متولیان پست های حساس و کلیدی کشور بهایی بودند . 4 _ در سال 1339 ش فهرستی از اسامی مقامات نظامی و غیرنظامی تهیه شد که نشانگر تصدی بیشتر پست های اطلاعاتی , امنیتی , سیاسی و اقتصادی کشور به وسیله بهائیان بود . البته به دلیل پنهانکاری و عدم اظهار , بعضی از افراد در پست های مهمی بودند که نام آنان در این فهرست نیامده و بی تردید , تعداد بهائیان شاغل در دستگاه ها چندین برابر فهرست مزبور بوده است . در سال های بعد , تعداد بهائیان شاغل و سطوح اشتغال آنان بالا رفت ; به طوریکه امیرعباس هویدا نخست وزیر سیزده ساله , لیلی امیر ارجمند مشاور ویژه فرح و مدیر برنامه های آموزشی و تربیتی رضا پهلوی , عباس شاهقلی وزیر بهداری و وزیر علوم , روحانی وزیر آب و برق و کشاورزی در دولت هویدا , شاپور راسخ مشاور عالی و در واقع گرداننده سازمان برنامه و بودجه و مدیر تشکیلات بهائیت در ایران , عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه و 23 شغل دیگر و ده ها تن از سران رژیم , از اعضای فرقه بهائیت بودند . 5 _ بهائیت در تمام دوران سلطنت پهلوی و در مقاطع حساس , به رغم ادعای غیرسیاسی بودن هماهنگ با سیاست های موردنظر رژیم و در جهت تثبیت موقعیت آن تلاش کرد. تایید انقلاب سفید شاه , همکاری با ساواک , جلب حمایت دولت های بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیله اسرائیل , و عضویت در حزب رستاخیز , قسمتی از مواضع سیاسی فرقه مزبور بود. یکی از مبلغان بهائیت درباره تاثیر متقابل بهائیت بر شاه و خاندان پهلوی گفته بود : « کارهایی که اکنون به دست اعلی حضرت شاهنشاه صورت می گیرد , هیچ کدامشان روی اصول دین اسلام نیست زیرا شاه به تمام دستورهای بهائی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه بهائیان ... درس خوانده اند... حالا مردم ... می گویند بهائی است . چه کاری می توانند بکنند ! ... » 6 _ محمدرضا پهلوی آن قدر بها ئیان را مورد حمایت قرار داد که حتی یکی از افراد نظامی به نام سرهنگ اقدسیه در جلسه بهائیان شیراز مورخ 18/4/1347 , ضمن بهائی خواندن شاه , درباره نحوه برخورد خود با افراد مسلمانان اظهار داشت که :« ... افتخار ما بر دیانت بهائی است . من زمانی که در ارتش بودم , سربازان بهائی و درجه داران بهائی و افسران بهائی را احترام می گذاشتم . ولی اگر یک فرد مسلمان از دیگری شکایت می کرد , دستور شلاق زدنش را می دادم ... ما اطلاع داریم که شاهنشاه آریامهر بهائی می باشند . ما بهائیان همه پولدار هستیم و ترقی بیشتری خواهیم کرد . » 7 _ بهائیان در جنگ اعراب و اسرائیل , همواره از اسرائیل طرفداری کرده و علیه مسلمانان به تبلیغ می پرداختند و حتی برای کمک به ارتش اسرائیل به جمع آوری پول می پرداختند . در همین ارتباط , در یکی از اسناد پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 آمده است : « ... مبلغی در حدود 120 میلیون تومان به وسیله بهائیان ایران جمع آوری گردید و تصمیم دارند این مبلغ را در ظاهر به بیت العدل در حیفا ارسال نمایند , ولی منظور اصلی آنها از ارسال این مبلغ کمک به ارتش اسرائیل می باشد. مقدار قابل ملاحظه ای از این پول به وسیله حبیب ثابت , تعهد و پرداخت شده است ... » 8 _ سال 1347 در یکی از کمیسیون های فرقه مزبور , سخنگوی کمیسیون پس از ابراز خرسندی از پیروزی اسرائیل در جنگ های با اعراب گفت :« پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانه ها یک جاسوس داریم و هفته ای یک بار , طرح های تهیه شده , به وسیله دول به عرض شاهنشاه می رسید. گزارش هایی در زمینه آن طرح ها به محافل روحانی بهایی می رسد. مثلا پیمان کار , کادر بهائیان ایران هر روز گزارش خود را در زمینه ارتش ایران و اینکه چگونه چتربازان را آموزش می دهند , به محفل روحانی بهائیان تسلیم می نمایند . » 9 _اسرائیل پس از اطمینان از نفوذ گسترده بهائیت در ارکان رژیم پهلوی و به منظور بهره برداری سیاسی , اطلاعاتی و اقتصادی بیشتر از آنها , در کشورهای جهان و به ویژه ایران , بهائیت را به صورت آشکار به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخت . در یکی از اسناد ساواک در این باره چنین آمده است :« اسرائیل مذهب بهائی ها را به عنوان یک مذهب رسمی در سال 1974 م به رسمیت شناخته است . دولت اسرائیل با اجرای برنامه تحبیب از افراد مزبور می کوشد از اقلیت فوق الذکر در سایر کشورهای جهان به ویژه ایران بهره برداری سیاسی ـ اطلاعاتی و اقتصادی بنماید . » 10 _ نمایندگی ایران در تل آویو گاهی گزارش های مربوط به بهائیان را به وزارت امور خارجه ارسال می داشت . در یکی از این گزارش ها , مرتضی مرتضایی به چگونگی انتخابات و تعداد بهائیان جهان اشاره دارد : « چهارمین کنوانسیون بین المللی پیروان بهائیت روز شنبه نهم اردیبهشت ماه در شهر حیفا گشایش خواهد یافت که هزار و یکصد نفر از نمایندگان منتخب از طرف هشتاد هزار محافل بهائی پراکنده در سراسر جهان به این شهر مسافرت کرده اند تا نسبت به انتخاب یک هیئت مدیره نه نفری که در طی پنج سال آینده امور اداری , ... و مذهبی در بین هیئت نه نفره فعلی , اقدام کنند ... نمود . و دو نفر از بهائیان تبعه ایران (فتح اعظم و نخجوانی ) حضور دارند که در حیفا به طور دائم مقیم اند . » 11 _ بنابراین , اسرائیل با حمایت همه جانبه از فرقه ضا له بهائیت و نفوذدادن آنها در پست های کلیدی هیئت حاکمه رژیم شاه به ویژه در دربار , دولت و ارتش , در جهت اغراض و اهداف خود و ضربه زدن به فرهنگ اسلام و مسلمین به ویژه به مردم ایران و فلسطین , به عنوان یک ابزار نهایت بهره برداری را در جنبه های مختلف به عمل می آورد. در واقع , می توان گفت یکی از عوامل موثر در بسط و گسترش روابط ایران و اسرائیل , بهائیان بودند که نقش مهمی را در این زمینه ایفا کردند.

بهائیت ۲

ان شا الله در این مبحث آیات قرآنی مربوط به مباحث اسلام و کفـر را عنوان کرده و به توضیح آنها برای طالبان واقعی حق و عدالت و نه گمراهان ، میپردازیم. آیات قرآنی مربوطه را به چهار قسمت تقسیم میکنیم، در مرحله اول و دوم آیات راجع به اسلام آمده که بیانگر دو نوع از اسلام میباشند، معنی اولی که در آیات گروه اول میآیند اسلام به معنی عام و معنای دوم آنها اسلام به معنی شخص کلمه است، سپس گروه سوم و چهارم آیات راجع به کفر هستند، گروه سوم آیات راجع به کفر به معنی اعم و گروه آخر کفر خاص را بیان کرده اند که در تحقیقی جداگانه و تحت عنوان کفر از دیدگاه قرآن خواهیم آورد. و اما آیات گروه اول سوره بقره آیه 112 (بلی، من اسلم وجهه لله و هو محسن، فله اجره عند ربه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) یعنی بله هرکسی که تسلیم امر خدا شود و درستکار هم باشد پس اجرش در نزد خدا محفوظ است و ترس و اندوهی نخواهد داشت سوره بقره آیه 128 (ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امه مسلمه لک و ارنا مناسکنا و تب علینا...) ، سوره بقره آیه 136 (قولوا آمنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون) و نیز آیات 132 سوره بقره و 67 و 80 و 84 سوره آل عمران و دهها آیه دیگر همگی بیان کننده اسلام به معنای عام هستنـد حال ببینیم منظور از این اسلام چیست؟ آیا اسلام به معنایی که شیعه دوازده امامی در پی تبلیغ آن است همین اسلام است؟ در این آیات دیده میشود که حتی خداوند در آیه 67 سوره آل عمران حضرت ابراهیم را نیز بنده ای مسلمان میخواند و حال آنکه حضرت محمد سالیان بعد از حضرت ابراهیم به دنیا آمد و پیام اسلام را به جهانیان رساند، نیز در سایر آیات مثلا دیده میشود که اسلام در مفهوم تسلیم امر خدا بودن آمده است مثل آیه اولی که آورده ایم، این در حقیقت بیان کننده مفهوم اسلام به معنای عام است، یعنی همان تسلیم بی قید و شرط دستورات الله بودن، یعنی بعد از آنکه بنده حقیقت دین خدا را کشف کرد و راه خدا را انتخاب نمود آنگاه باید بدون هیچ شرطی آماده اجرای همه دستورات گردد، چه خوشش بیاید و چه بدش بیاید، چه علتش را بفهمد چه نفهمد، و همانطوریکه قبلا در مقاله کشف حقیقت هم اشاره کردیم، بنده مسلمان به خدای مهربان خویش اعتماد دارد و میداند هر چه برای او تکلیف شده هم در دنیا و هم در آخرت نفع مطلق است و هر چه از آن نهی شده هم در دنیا و هم در آخرت ضرر خالص است. حال ببینیم این اسلامی که این آیات از آن یاد کرده اند چیست و چگونه قبل از ظهور پیامبر اسلام نیز کسانی به این آیین زندگی کرده اند؟ اگر با توجه به همین آیات بخواهیم مفهوم اسلام عام را توضیح دهیم میگوییم تسلیم در برابر امر خدا هدف ابتدایی و نهایی خلقت انسانها از ابتدا تا انتها بوده و هست، و همه پیامبران الهی از حضرت نوح تا خاتم آنها حضرت محمد مصطفی که ملقب به خاتم الانبیا بوده همگی برای این هدف به این دنیا فرستاده شدند، و نکته مهمتر اینکه همگی بنده خدا بودند و هیچیک هر چند مقدار هم که در پاکی و نزدیکی به خدا پیشرفت کرده بود، حتی یک درجه از بنده بودن بالا نرفت و در یک موضوع کوچک هم شریک خدا نشد، یعنی همواره تسلیم امر خدا بودند و مردم را نیز به این تسلیم فرا میخواندند. بگذریم از اهل کتابی که کتاب آسمانی خود را مخفی کردند و کتب خود را جایگزین آنها کردند، ولی هنوز هم بین آنها کسانی هستند که خداوند واحد را می پرستند و تسلیم مطلق امر خدا هستند و در حقیقت در حکم مسلمان به معنای عام کلمه انـد، و مصداق آیه 110 سوره آل عمران هستنـد که خطاب به مسلمانان میفرماید اما بهترین امتی هستید که در میان انسانها بوجود آمدید، مردم را به اعمال خوب امر میکنیـد و از زشتیها باز میدارید، و به خدا ایمان می آورید، و اگر اهل کتاب هم ایمان آورنـد، برای آنها خیــر و خوبی خواهد بود، بین آنها مومنانی هستند و لیکن اکثر آنها فاسقاننـد، از این آیات که بگذریم در طول تاریخی که قرآن بیان میکند، ومهمترین منبع تاریخی ما مسلمانان است، همواره مسیر مبارزه با ظلم بین امتهای مختلف ادامه یافته است بدین صورت که در هر زمانی ظالمانی در زمین وجود داشتند که حکم خدا یا همان اسلام به معنای عام را زیر پا گذاشته و با قلدری ناشی از غرور خواسته اند در زمین طغیان و نافرمانی کنند و فساد بر پا کننـد، نمونه جدید این افراد را که با نام خدا به ظلم پرداخته اند در بحث بهاییت بیان کردیم و ثابت کردیم بهاییت با تحریف اسلام خود را در قتل عام هزاران مسلمان در سر تاسر دنیا و در ظلم تمام ظالمان جهان شریک کرد و علاوه بر عذاب آخرتی ذلت دنیا را نیز برای خود خرید و چه بهای اندکی برای انسانی که میتوانست بهشت را خریداری کند...، همینجا لازم بذکر است که کسانی که این داستانها را در قرآن میبیننـد و در پاسخ میگوینـد خداوند مسلمین کتاب داستان برایشان فرستاده بداننـد که خدا در همین قرآن این افراد را نیز ماننـد‌ همان ظالمین معرفی میکند و در آیه 206 سوره بقره میفرماید (و اذا قیل له اتق الله، اخذته العزه بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد)... و چه زیادند کسانیکه وقتی آنها را به اسلام و رعایت تقوای اسلامی دعوت میکنیم، غرور توام با خودپرستی آنها را میگیرد و جایگاه جهنم را انتخاب میکننـد. حال ببینیم اسلام به معنای اخص کلمه چیست و آیا فرقی دارد که ما مسلمان شویم و مثلا به دین موسی و عیسی یا محمد علیهما السلام عمل کنیم، یا همگی ماننـد هم هستند؟ ما در اینجا یک حرف بیشتر نداریم و آن اینکه اسلام همواره به همان معنای تسلیم امر خدا بودن بوده و هست، لیکن در جریان تکامل آن بتدریج مسایل دین مطرح شد، مثلا در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام، بت پرستان شدیدا مورد حمله واقع شدند و زمینه برای پیامبران بعدی بوجود آمد تا دین توحید را کاملتر بیان کنند، و در زمان موسی علیه السلام حکومت زورگویی فرعون نوک حمله ایشان بود تا زمینه برای بیان حقایق بیشتر این دین آسمانی ظاهر شود. ببینید حرفی که میخواهیم بزنیم بسیار حرف بالایی است، ما داریم میگوییم همه پیامبران از اول تا آخر زمینه ظهور اسلام خاص که همان شیعه است را آماده میکردند، و نهایت الامر دین خاص اسلام و مذهب خاص شیعه بهد از 124000 پیامبر و با هدف تشکیل حکومت الله در زمین ظاهر شد. اینها از محکات دین ماست و اگر هنوز خودمان باور نداریم باید علتش را بررسی کنیم، نترسیم که حالا چند تا مشرک و کافر و مرتد در جهان بخواهند بین ما تفرقه ایجاد کننـد یا با ایجاد شبهه مانع حرکت آزادیبخش اسلام شونـد، این وعده الهی است و (ان الله لا یخلف المیعاد) آیه قرآن است. اگر هم نمیتوانیم قبول کنیم بعلت سستی ما و تنبلی است چون اگر قبول کردیم که همه پیامبران آمدند و همه چیزشان را گذاشتند و بدون اینکه از مردم اجری بخواهند جان خود را فدای ایمان آنها کردند تا فقط یک حکومت الله در جهان تشکیل شود که در اسلام ما این کار انجام شد، حالا وظیفه ما بقدری سنگین است که.... بهرحال چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بگذارند و چه نگذارند، همین اسلام و همین شیعه ریشه ظلم را از جهان بر خواهد داشت و صلح جهانی مبنی بر عدالت و برابری بر پا خواهد کرد و حکومت جهانی الله را در سر تا سر جهان بر خواهد افراشت. حالا فهمیدید چرا خداوند خطاب به حضرت خاتم الانبیا میفرمایند: لولاک لما خلقت الافلاک ... یعنی ای محمد، من زمین و آسمان را برای تو خلق کردم. هدف خلقت از همان ابتدا اسلام ناب محمدی بود، هدف خلقت از همان ابتدا تشیع علوی بود، هدف قیام حسینی بود، هدف عصمت فاطمی بود، هدف اهل بیت بودند... (بزودی مبحث جدیدی تحت عنوان موفقیتهای مسلمین به این سایت اضافه خواهد شد تا چشمان کوردلان کورتر شود). حال نگاهی می اندازیم به آیات قرانی در اثبات اینکه اسلامی که حضرت محمـد علیه السلام رسالت تبیین آنرا داشتند آخرین دین، آخرین مرحله توحید، وبالاترین هدف خلقت انسانی بوده، هست و خـواهد بـود: آیه اول مهمترین آیه در این بحث است، سوره مائده، ایه 3 (الیوم یئس الذین کفروا من دینکم، فلا تخشوهم و اخشون، الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا) این آیه وقتی نازل شد که حکومت اسلامی به رهبری شخص پیغمبر تشکیل شده بود و پایه های محکم یافته بود، و ایشان در محلی بنام غدیر خم حضرت علی علیه السلام را برای زعامت این حکومت بعد از خودشان منصوب فرمودند. اینجا خداوند در این آیه میفرمایند: (امروز کسانیکه به اسلام کافرند از شکست دین شما مایوس شدند، پس از آنها نترسید و فقط از من بترسید، امروز کامل کردم برای شما دینتان را و تمام گرداندم نعمتم را و دین اسلام را برای شما باعث رضایت خود گرداندم). ببینید و ببینند که چقدر واضح خداوند برای اولین و آخرین بار دینی را کامل و تمام معرفی کرده و با نام بردن از کلمه اسلام آنرا دین مورد رضایت خود خطاب فرمودند. آیه دوم آیه 85 از سوره آل عمران است که راه هر گونه تحریف و دین سازی بعد از اسلام را میبندد. (و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل عنه و هو فی الآخره من الخاسرین) یعنی (هر کس غیر از اسلام دینی انتخاب میکند، از او پذیرفته نمیشود، و او در آخرت از زیانکاران است.) ما شاالله بعضیها، رو که نیست، خیلی راحت اسلام را نسخ میکند ، بعدشم توی آیات قیامت میمانند و میگویند اصلا قیامت هم آمد و تمام شد، بعدشم همینجوری توی دروغهایشان میماننـد و دیگر صحبت را قطع میکنند و... (چرا آقایان جوابهای علمای شیعه را جواب نمیدهند، و اگر حرفی دارند نمیزننـ‌د. جبهه اسلام امروز به برکت خدای تعالی از هر روز قویتر شده و روز به روز نیز بر قدرتش افزوده میشود و جز به بندگان مخلص خدا به هیچ کس احتیاج ندارد، (یمنون علیک ان اسلموا، قل لا تمنوا علی اسلامکم، بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان) در این آیه خداوند در پاسخ کسانی که میخواهند اسلام بیاورند ولی بخاطر اسلام آوردنشان منت میگذارند میفرماید: (بر تو منت میگذارند تا مسلمان شوند، به آنها بگو اسلام شما هیچ منتی بر من ندارد، بلکه این خداست که بر شما منت گذاشته و شما را به ایمان واقعی هدایت کرده است.)، ما اگر هم چیزی میگوییم از دلسوزی است و دلمان به حال کسانی که در دامن آنها گرفتار شده اند میسوزد، دلمان برای آنها میسوزد که بدون اینکه فایده ای برای دنیایشان هم داشته باشد، دارند آتش دائمی برای خود جمع میکننـد. ما نمیگوییم خودمان اهل بهشتیم، نه، ما هم به خاطر گناهانمان به آتش خواهیم افتاد، اما در نهایت بخاطر ایمانمان و کارهای صالحی که انجام داده ایم بهشت خدا را ان شاالله خواهیم دید، ولی آنها قومی هستید که اگر همه عمرشان هم کار خوب انجام دهید، خدا قبول نمیکند، چون اصل جریان را نگرفتند، آیه بعدی آیه 19 سوره آل عمران است: (ان الدین عند الله الاسلام، و ما اختلف الذین اوتواالکتاب الا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم، و من یکفر بآیات الله فان الله سریع الحساب) این آیه شاید برای کسانیکه عربی هم نمیدانند قابل فهم است، (بدرستیکه دین مورد قبول خدا اسلام است) حال چه انسان عاقلی میتواند بگوید اینهمه آیه و دلیل روشن بر ختم نبوت و رسالت در اسلام دارای تفسیر دیگری هستند و ممکن است بعدا نسخ بشوند، حتی انسان عاقلی هست که قبول کند خدا این آیات را آورده و اگر بعدا پیامبری معجزه کرد و حقانیت خود را ثابت کرد (که این اتفاق هم نیفتاده است)، این دستورات نقض میشوند؟ فقط در یک صورت میتوان چنین پنداری داشت و آن اینکه ..... دنیا باشیم! بعضیها باید تا قیام قیامت از اینهمه تفسیر به رای و توجیه کردن تعازضاتشان شرمنده باشند و البته شرمندگی کافی نیست. در ادامه آیات قرآن در مورد مسلمین توجه شما را به آیات 83 و 80 سوره آل عمران و آیه 208 سوره بقره جلب میکنم که میتوانید با مراجعه به قـرآن مقدس آنها را مطالعه نمایید. ضمنا من صرفا فرصت مطالعه کمتر از نیمی از قرآن را داشته ام و دوستان میتواننـد با مطالعه سایر قسمتهای قرآن نکات جامعتری از این کتاب مقدس بیرون آورند و مورد استفاده قرار دهنـد چون بیش از یکصد مرتبه آیاتی راجع به اسلام ذکر شده است

 

چگونه بهائیت بوجود آمد

                                                   به نام خدا

    پیغمبر اسلام فرمودند :

((درامت من سیزده دروغگوی بزرگ (دجال) به دنیاخواهندآمدکه همگی ادعای پیغمبری خواهند کرد. ا ما من آخرین پیغمبرهستم وپس از من پیامبری نخواهد آمد)) .    

                           سنن ابو داوود    ج دوم    ص 225  .     صحیح ترمزی    ج دوم    ص 45

                                 بابیه و بهائیه

    بابیه :

بنیان گذار فرقه بابیه سید علی محمد شیرازی است . او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را وسیله ارتباط مردم با امام زمان می دانست او ملغب به ((باب)) گردید و پیروانش ((بابیه)) نامیده شدند . سید علی محمد در سال 1235 ق در شیرازبه دنیا آمد . در کودکی به مکتب شیخ عابد رفت وخواندن و نوشتن را آموخت. شیخ عابد از شاگردان شیخ احمد احسائی بنیانگذار فرقه شیخیه بود ولذا سید علی محمد از همان دوران با شیخیه آشنا گردید به طوری که در حدود سن نوزده سالگی به کربلارفت و در درس سید کاظم رشتی که او نیز از شاگردان شیخ احمد احسائی بود حاضر شد . دراین راستا با مسائل عرفانی و تفسیر و تاویل قرآن و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد .او قبل ازرفتن به کربلامدتی در بوشهر اقامت کرد ودر آنجا به ((ریاضت کشی)) پرداخت.

نقل شده در هوای گرم تابستان بوشهربرروی بام خانه روبه آفتاب اورادی می خواند. پس ازدرگذشت

سید کاظم رشتی میان چند تن از شاگردانش رقابت  بر سر جانشینی افتاد و سید علی محمد نیز در این رقابت شرکت کرد او حتی پای از جانشینی سید کاظم فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان یا ((ذکر))او یعنی واسطه میان امام ومردم خواند . هجده تن از شاگردان سید کاظم رشتی که همگی شیخی مذهب بودند (و بعدهاسیدعلی محمد آنها را حروف حی : ح = 8 و ی = 10 نامید) از او پیروی کردند . علی محمد در آغاز بخشهایی از قرآن رابا روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تاویل کرد وتصریح کردکه از سوی امام زمان(عج) مامور به ارشاد مردم است. سپس مسافرتهایی به مکه وبوشهر

کردو دعوت خود را آشکارا تبلیغ کرد . یارانش نیز در نقاط دیگربه تبلیغ ادعاهای وی پرداختند.پس از مدتی که گروههایی به وی گرویدند ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدی موعود معرفی کرد و پس ازآن ادعای نبوت و رسالت خویش را مطرح ساخت و مدعی شد که دین اسلام مسخ شده و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی تازه به نام ((بیان))را بر او نازل کرده اوکتاب خودرابرترازهمه پیامبران دانسته وخود رامظهرنفس پروردگار پنداشته است .